خانه ای که سکوت غرقش کرده!

خانه ای که در ان سرما رخنه کرده!

خانه ای که خانه نیست!

وقتی به بعد عید یا حتی شاید اواخر اسفند فکر میکنم دلم میگیره

من کجام؟!

مادر کجاست؟!

دلتنگ کجاست؟!

دلتنگ داره همسایمون میشه بازم خوبه بعد از رفتنم دلم ارومه که پیشمه

ولی مادر!

من که هرروز معتاد دیدنشم

من که هرروز باید عطر تنشو نفس بکشم

من که تا چشماشو نبینم روزم شب نمیشه

چاره ای نیست.

باید برم!

برم تا بره!

بره تا اروم باشه

برم تا پابندش نکنم به جایی که دیگه نمیخواد توش نفس بکشه

تاریخ هم فراموش میکنه روزی که من بودمو مادرم!

خدایا من حسودم من غیرتیم من میرم ولی میمیرم اگه مادر به جز من کسی رو داشته باشه

چجوری تحمل کنم؟!

صبورم کردی قبول! مهربونی کردی و نزاشتی اون موقع برم قبول!

بهم یه بار فرصت دادی تا پیش مادرم باشم قبول!

میخوام باشم براش تا هستم

مثل اوندفعه مادرم دوری نکن بزار باشم

بزار مادر داشته باشم

این دم اخری برام مادری کن

16 سال گذشت

قبلنا ذره ذره اب میشدم

ولی حالا دلم شکسته

خسته شدم

بریدم

هر مامان و دختری رو که میبینم دلم خون میشه حسودی نمیکنم ولی منم دلم میخواد

یا مثلا وقتی یه نفر از مامانش تعریف میکنه دلم از غصه نداشتن مامانم میگیره

این چند روز خیلی با ماه حرف زدم

از مادرمم براش گفتم

پرسید تا حالا کسی نمیتونم مطلقتو دیده؟ گفتم نه! من همیشه کوه بودم واسه ی اطرافیانم حتی برای مادرم!

درسته که مادر درموندگیمو دیده ولی نمیتونم مطلقمو هرگز!

چرا همش من باید قوی باشم؟!

چرا همش من باید کوه باشم؟!

زندگی مثل یه فیلمه

حس میکنم دارم میرم سکانس بعدی بازیگرای فیلم جاشون داره عوض میشه

همچنین بازیگر نقش اول فیلم

این بازیگر دیگه پیر شده دیگه قانون بازی یادش رفته

وقتشه که جاش با من عوض شه

بسه هر کاری کردی!

بسه هرچی گفتی!

بسه هرچی تحمل کردم!

حالا من میشم بازیگر نقش اول

وقتشه دیگه از تاج و تختت بیای پایین خانم مدیر!

و هنرنمایی منو ببینی

خدای من وعده داده که ظلمت پایدار نمیمونه

بسه هرچی منو خفه کردی

بسه هرچی منو خوار و ذلیل کردی

امان از روزی که دلی بشکنه

وحالا شکست بعد از 16 سال بلاخره شکست

یکیمون تیر خلاص رو زد واین کسی نبود جز تو!

جالبه!

انقدر نزاشتی تو این زندان حقمو بگیرم

که امروز خواستم سر کسی که داره زور میگه داد بزنم و دعواش کنم دیدم نمیتونم! خندم گرفت منی که حتی بلد نیستم شیر باشم یا حتی ادای شیرارو در بیارم اشکام میریزه و انقدر میبارم تا از باریدن خوابم ببره.

هرروز دونه دونه دردامو میشمارم تا یادم نره چجوری باید بازی کنم و بازیگر خوبی باشم

اگه بخوای اینجا بازیگر خوبی باشی باید قانون جنگل رو بلد باشی

اینجا انسانیت و دین دیگه نه فایده داره و نه معنا!

اینجا هیچکس به هیچکس و هیچ چیز رحم نمیکنه!

وقتی به من میگه هرزه یا یا حتی سگ هار من توقع دارم مامانم باشه؟!

جالبه از مادر عذرخواهی میکنه! پس من چی؟! کی میخوای بابت این همه سال ازم عذر خواهی کنی؟

ازت فقط برام لفظ الکی مامان مونده و همخونگی!

همین!

وب من فرزنده یک ساله ی من هرکی تنش به تن من بخوره فعل رفتن رخنه میکنه تو وجودش

ولی به قول شهیدی یا پاک میشی یا خاک!

حالا حالاها نگهت میدارم

گفتم که هرکی نزدیکم بشه حتی ناخواسته وارد این مرداب میشه حالا تو اومدی تو مرداب من

خدا کنه قبل از مرگم تو این مرداب غرق نشی!

چون پاک شدنت گلوله ی اخره که میخوره تو قلبم!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها